مسیح مهاجری در یادداشتی انتقادی نوشت که پس از افشای پرونده جنجالی باغ ازگل، انتظار عمومی بر این بود که کاظم صدیقی از تمام مسئولیتهای خود در قوه قضائیه، نماز جمعه و سایر نهادها کنار برود، اما او نه تنها داوطلبانه کنارهگیری نکرد بلکه تلاشهایی برای توجیه عملکرد خود انجام داد.
به گزارش خبرنگار سیاسی ایونا به نقل از انتخاب , حجت الاسلام و المسلمین مسیح مهاجری در روزنامه جمهوری اسلامی نوشت: دیروز آقای محسنی اژهای رئیس قوه قضائیه خطاب به همکاران خود در دستگاه قضائی گفت: «از مجموعه قضائی و اعضای خانواده خود صیانت کنید».
با توجه به انتشار خبر بازداشت فرزندان آقای کاظم صدیقی که از همکاران پرسابقه قوه قضائیه است، طبیعی است که توصیه رئیس قوه قضائیه به این بازداشت اشاره دارد البته با این پیوست مهم که در سالهای اخیر، نمونههای دیگری از عناصر سطح بالای قوه قضائیه که خود یا فرزندانشان مبتلا به آلودگیهائی شدند و به اعتبار قوه قضائیه لطمه وارد کردند.
هرچند این توصیه آقای محسنی اژهای برای صیانت از قوه قضائیه کاملاً درست است ولی راه نزدیکتری هم برای سالمسازی قوه قضائیه و جلوگیری از آلوده شدن آن از درون وجود دارد که باید پیموده شود. راه نزدیکتر، کنار رفتن عناصری است که اعضای خانوادههای آنها با سوءاستفاده از جایگاهشان به انحراف کشیده شده و مرتکب خلاف میشوند.
درباره آقای صدیقی، از همان زمان که ماجرای باغ ازگل افشا شد، انتظار مردم این بود که خود ایشان پیشقدم شود و از مسئولیتهایش در قوه قضائیه، نمازجمعه، ستاد امر بمعروف و نهی از منکر، امامت جماعت، حوزه علمیه و هر جای دیگری که با افکار عمومی سروکار دارد کنار برود. حال که او خود داوطلبانه کنار نرفت و حتی به شکلهای مختلف تلاش کرد کارنامه غیرقابل قبول خود را توجیه کند، انتظار این بود که از این مسئولیتها کنار گذاشته شود.
صیانت از قوه قضائیه با کنار رفتن یا کنار گذاشتن افرادی که از آنها سوءاستفاده میشود، تحقق پیدا خواهد کرد نه با ادامه حضور آنها در این قوه و تلاش برای تبرئه کردن آنها و محدود ساختن تقصیرها به دیگران. در مورد جایگاههای مهمی مانند امامت جمعه و جماعت و ستاد امر بمعروف و نهی از منکر، مدیریت حوزه علمیه و.... نیز همین قاعده باید رعایت شود. افکار عمومی به روشنی دریافته است که خود آقای صدیقی نیز در ماجرای باغ ازگل بیصداقتی کرده است.
این توصیه به هیچوجه به معنای دشمنی با آقای صدیقی نیست بلکه توصیهای برای صیانت از اعتبار روحانیت و حتی به نفع خود ایشان است. اگر کسانی تصور میکنند ادامه حضور آقای صدیقی در مسئولیتها به معنای حفاظت از شخصیت ایشان است، باید بپذیرند که سخت در اشتباهند. مردم فقط در صورتی ادعای صداقت را از اشخاص و دستگاهها و مجموعهها میپذیرند که ببینند افراد خاطی داوطلبانه از مسئولیتها کنار میروند و دستگاهها نیز برای حضور آنها جائی ندارند. صیانت اینگونه تأمین میشود نه چسبیدن به فرع و رها کردن اصل!
به گزارش ایونا نیوز ، در یکی از صریحترین انتقادها از درون ساختار رسمی کشور، حجتالاسلام والمسلمین مسیح مهاجری، مدیرمسئول روزنامه جمهوری اسلامی، سکوت و عدم کنارهگیری کاظم صدیقی پس از افشای پرونده جنجالی «باغ ازگل» را نشانهای از «بیصداقتی» خواند و تأکید کرد که انتظار افکار عمومی، استعفای فوری او از تمام مناصب کلیدی بود. این انتقاد تند که در سرمقاله این روزنامه منتشر شد، پروندهای را که به یکی از بزرگترین چالشهای اعتماد عمومی در سالهای اخیر تبدیل شده، وارد مرحله جدیدی کرده و نشاندهنده عمق شکاف و نارضایتی حتی در میان چهرههای وفادار به نظام است.
مهاجری در تحلیل خود، به سخنان اخیر محسنی اژهای، رئیس قوه قضائیه، اشاره میکند که به همکاران خود توصیه کرده بود: «از مجموعه قضائی و اعضای خانواده خود صیانت کنید». مدیرمسئول روزنامه جمهوری اسلامی این توصیه را مستقیماً به ماجرای کاظم صدیقی و خبر بازداشت فرزندان او مرتبط دانسته و آن را شاهدی بر وجود نگرانی در بالاترین سطوح قضائی کشور میداند. با این حال، مهاجری معتقد است که راهکار اصلی و «نزدیکتر» برای سالمسازی دستگاه قضا و جلوگیری از لکهدار شدن اعتبار آن، صرفاً توصیه اخلاقی نیست، بلکه اقدام عملی و قاطعانه است. از دیدگاه او، این راهکار چیزی جز «کنار رفتن عناصری نیست که اعضای خانوادههای آنها با سوءاستفاده از جایگاهشان به انحراف کشیده شده و مرتکب خلاف میشوند». این مطالبه، به وضوح کاظم صدیقی را هدف قرار داده و برکناری او را یک ضرورت برای بازگرداندن اعتماد عمومی تلقی میکند.
جرقه این بحران زمانی زده شد که اسنادی مبنی بر انتقال یک قطعه باغ به مساحت ۴۲۰۰ متر مربع در منطقه گرانقیمت ازگل تهران به شرکتی به نام «پیروان اندیشههای قائم» منتشر شد. این شرکت خصوصی به نام کاظم صدیقی، پسران و برخی از نزدیکانش به ثبت رسیده بود، در حالی که این باغ ارزشمند، بخشی از اموال حوزه علمیه امام خمینی بود که تولیت آن را خود آقای صدیقی بر عهده داشت.
پس از افشای این ماجرا، کاظم صدیقی در یک واکنش دیرهنگام، مدعی شد که امضای او در مراحل انتقال سند جعل شده و او از این موضوع بیاطلاع بوده است. این ادعا نه تنها افکار عمومی را قانع نکرد، بلکه موجی از انتقادات و پرسشهای جدید را به همراه داشت. بسیاری این سؤال را مطرح کردند که چگونه ممکن است چنین نقل و انتقال بزرگی بدون اطلاع متولی اصلی صورت گیرد و چرا پس از آگاهی از موضوع، اقدام حقوقی فوری برای ابطال سند انجام نشده است. همین تعلل و تلاش برای توجیه ماجرا به جای پذیرش مسئولیت، از سوی منتقدانی چون مسیح مهاجری به عنوان «بیصداقتی» و رفتاری غیرقابل قبول از سوی فردی در جایگاه او تعبیر شد.
انتقاد اصلی مسیح مهاجری و بخش بزرگی از افکار عمومی، بر ادامه حضور کاظم صدیقی در مناصبی متمرکز است که مستقیماً با اعتماد و باورهای مردم سروکار دارند. کاظم صدیقی به عنوان امام جمعه موقت تهران، یکی از تریبونهای اصلی و نمادین نظام را در اختیار دارد. خطبههای نماز جمعه قرار است محل تبیین ارزشهای اخلاقی، عدالتخواهی و مبارزه با فساد باشد. حضور فردی در این جایگاه که خود درگیر یک پرونده بزرگ مالی است و پاسخ قانعکنندهای به ابهامات نداده، اعتبار این تریبون را به شدت زیر سؤال میبرد.
علاوه بر این، مسئولیتهای او در قوه قضائیه، ستاد امر به معروف و نهی از منکر و حوزه علمیه نیز به همین ترتیب با چالش مواجه شده است. چگونه میتوان از چنین فردی انتظار داشت که پرچمدار امر به معروف و نهی از منکر در جامعه باشد، در حالی که خود در برابر یک منکر بزرگ در حوزه مسئولیتش، به جای اقدام قاطع، سکوت کرده یا به توجیه پرداخته است؟ این تضاد آشکار، همان نقطهای است که به گفته مهاجری، انتظار عمومی را برای کنارهگیری داوطلبانه یا برکناری قاطعانه شکل داده است.
پرونده باغ ازگل دیگر یک اختلاف حقوقی ساده نیست؛ این ماجرا به یک نماد از بحران کارآمدی و شفافیت در بخشی از ساختار حاکمیت تبدیل شده است. اصرار بر ماندن در قدرت به هر قیمتی، حتی پس از چنین رسوایی بزرگی، این پیام را به جامعه منتقل میکند که مسئولیتپذیری و پاسخگویی در میان برخی مسئولان جایگاهی ندارد. این امر نه تنها به اعتبار شخص کاظم صدیقی، بلکه به اعتماد عمومی نسبت به نهادهای روحانیت و دستگاه قضا لطمهای جبرانناپذیر وارد میکند.
فریاد انتقادی مسیح مهاجری از تریبون یک روزنامه رسمی، نشان میدهد که ابعاد این بحران به حدی است که دیگر نمیتوان آن را نادیده گرفت. این صدا، نماینده بخشی از جریان وفادار به نظام است که دریافتهاند بزرگترین خطر برای اعتبار جمهوری اسلامی، فساد و عدم شفافیتی است که از درون، پایههای اعتماد مردم را سست میکند. حال باید دید که آیا سیستم به این نقدهای درونی توجه کرده و راه «نزدیکتر» و قاطعانهتر را برای ترمیم این شکاف انتخاب خواهد کرد یا با ادامه سکوت، بر عمق این بحران خواهد افزود.
نظر شما
آخرین اخبار
اخبار پر بازدید